delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/9307.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. سه شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۳. سلام خدمت همه ی دوستان. چند وقت پیش توی اداره مشغول کار بودم که تلفن زنگ زد. آقا محمدطاها بود که با هیجان می گفت بابا مار اومده توی خونه! من که داشتم از تعجب شاخ در می آوردم گفتم گوشی رو بده به مامان. مادرش هم گفته ی اونو تایید کرد و زود خداحافظی کرد تا چاره ای پیدا کنه. چند دقیقه ای که گذشت تماس گرفتم. آقا محمدطاها گوشی رو برداشت و گفت بابا آتش نشانی اومده که مار رو بگیره! نویسنده: علی منصورسمائی ساعت 17:25. نوشته ها...
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/9112.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۱. به ذهنم رسید این کار هم میتونه روش خوبی باشه برای انجام کار جانبی که شاید در وقت عادی کم اهمیته. یعنی کار سختی ازشون بخوای ولی اونو عملی نکنی و کاری رو انجام بدی که در وقت عادی اقبال زیادی نداره. اون وقته که اون کار ناخواسته برای بچه ها اهمیت پیدا می کنه. پ ن1: هر چند بچه ها احساس می کنن که زرنگی کردند ولی بذار همین احساس رو داشته باشند. من هم از این احساس بچه ها ذوق می کنم. نویسنده: علی منصورسمائی ساعت 7:51. یه گرو...
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/9111.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۱. روز پنج شنبه کلاس اقدام پژوهی داشتیم و سخنران روی سن مشغول ارائه ی مطالبش بود. یه بچه ی 4-5 ساله در حالی که یک پاکت خالی شیرکاکائو در دست داشت از پله ها بالا رفت و پرسید ببخشید سطل آشغال کجاست؟ ابتدا جمعیت شرکت کننده با صدای بلند خندیدند و پس از لحظاتی کوتاه صدای پچ پچ جمعیت به گوش می رسید که اون بچه رو بخاطر انجام این کار تحسین می کردند. البته استاد هم از این کار اون بچه به نحو احسن در جهت تدریس درس بهره برد.
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/9302.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. شنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۳. دایی آقا محمدطاها و مریم خانوم براشون یک بسته سک سک خریده بود و داخلش یک کتاب لطیفه قرار داشت. آقا محمدطاها برای خودش شروع به خواندن کرد. یکی از لطیفه ها همون لطیفه ی قدیمی بود که می گفت:. فلانی تو کی به دنیا اومدی؟ دوستش می پرسه خودت کی به دنیا اومدی؟ و اون در جوابش میگه: جمعه. طرف میگه: ای دورغگو جمعه که تعطیله! آقا محمدطاها با خودش زیر لب میگه: من هم که پنج شنبه به دنیا اومدم و پنج شنبه ها هم که تعطیله! قبلا گفتم که .
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/post-58.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. شنبه ششم تیر ۱۳۹۴. سلام به همه ی دوستان همراه. بالاخره بلاگفا خودشو از حالت خلصه در آورد و دوباره این راه رو با هم طی می کنیم. خیلی حرفا داشتم که الان یادم رفته و خیلی حرفا که به مرور درباره ش صحبت می کنیم. نویسنده: علی منصورسمائی ساعت 8:53. قبلا گفتم که . من سیب شیرین به دوستم دادم. وزارت آموزش و پرورش. سازمان آموزش و پرورش استان سمنان. گروه آموزشی ادبیات فارسی راهنمایی. گروه یاددهی و یادگیری میامی. بهتر است بدانید که . دانش آموزان کلاس اولی من.
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/9012.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. یکشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۰. تولد، تولد، تولدت مبارک. از مدت ها قبل بچه ها افتاده بودند توی حس تولد. هر وقت هم می پرسیدند کی تولد ماست میگفتیم : 8 اسفند. و توی تقویم، جای 8 اسفند رو بهشون نشون میدادیم. بالاخره اسفند رسید. امروز توی رادیو یه مطلبی رو بیان کرد و کلمه ی اسفند رو به زبان آورد. یکدفعه مریم رو کرد به مامانش و گفت: مامان گفت اسفند! رو کردم به مریم و گفتم مگه اسفند چه خبره؟ مریم جواب داد: توی اسفند یه کوهه که توی اون تولد میگیرن! قبلا گفتم که .
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/9401.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴. به ایستگاه مترو که رسیدم ، دیدم جمعیت زیادی ایستادند. (البته تعجب آور نبود و تقریبا هر روز در ساعات اولیه صبح همین وضعیت تکرار می شه). قطاری که به ایستگاه رسید هم جمعیت زیادی را در خود جای داده بود و به طور طبیعی تعداد زیادی نمی توانستند سوار قطار بشوند. همه مون تا پیاده ایم فقط به فکر اینیم که سوار شیم و وقتی سوار شدیم کسی رو راه نمیدیم که سوار شه.این فقط قانون سوار شدن به مترو نیست، در همه ی امورمون ساری و جاریه.
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/post-62.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴. به ایستگاه مترو که رسیدم ، دیدم جمعیت زیادی ایستادند. (البته تعجب آور نبود و تقریبا هر روز در ساعات اولیه صبح همین وضعیت تکرار می شه). قطاری که به ایستگاه رسید هم جمعیت زیادی را در خود جای داده بود و به طور طبیعی تعداد زیادی نمی توانستند سوار قطار بشوند. همه مون تا پیاده ایم فقط به فکر اینیم که سوار شیم و وقتی سوار شدیم کسی رو راه نمیدیم که سوار شه.این فقط قانون سوار شدن به مترو نیست، در همه ی امورمون ساری و جاریه.
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/post-63.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۴. روز معلم رو به همه ی معلمای زحمتکش و خوب سرزمینم تبریک میگم از صمیم قلب. خصوصا این که با تولد حضرت علی (ع) همزمان شده. حروف درس الفبا ی ما معلم بود. تمام صحبت ما یک صدا معلم بود. به روی تخته ی چوبی همیشه بی پایان. شروع نام خدابود، تا معلم بود. نویسنده: علی منصورسمائی ساعت 22:10. قبلا گفتم که . من سیب شیرین به دوستم دادم. وزارت آموزش و پرورش. سازمان آموزش و پرورش استان سمنان. گروه آموزشی ادبیات فارسی راهنمایی.
delneveshteyeman.blogfa.com
دل نوشته های یک معلم
http://www.delneveshteyeman.blogfa.com/9205.aspx
دل نوشته های یک معلم. دلم میخواد اون چه که دیدم بهتون بگم. جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲. عبادات همگی قبول باشه. حرف زدن خیلی آسونه ولی عمل کردن. همیشه به دانش آموزام میگم که باید ببخشی تا بخشیده بشی. آدم با بخشیدن بزرگ میشه. کسی که دیگران رو به خاطر اشتباهاتشون نبخشه خودش در عذابه و . چند وقت پیش یه مطلبی داشتم که من نمی شکنم و گفتم که خیلی دلخورم. باز هم جای شکرش باقی بود که همهی فرصتها رو از دست نداده بودم و شب بیست و سومی هم در کار بود. پ ن1: بین حرف و عمل خیلی راهه. نویسنده: علی منصورسمائی ساعت 2:25.