aeenhejrat.blogfa.com

khordeketab.blogfa.com

خرده کتاب - پای در زتجیر پرواز میکنم

http://khordeketab.blogfa.com/post-84.aspx

پای در زتجیر پرواز میکنم. من سرگذشت یاسم و امید. با سر گذشت خویش. می مردم از عطش. آبی نبود تا لب خشکیده تر کنم. می خواستم به نیمه شب آتش. خورشید شعله زن بدر آمد چنان که من. گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم. من سرگذشت یاس و امیدم. برگرفته از کتاب هوای تازه. توشته ی احمد شاملو. دفتر چهارم ، صفحه ی 41. نوشته شده توسط Toooooooba 11:23 شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲. اگه بخوام دروغ ننویسم بهتره در مورد عشق به کتاب و مطالعه هیچ چیز ننویسم! آرمین و کارخانه شعر سازی. یادداشت های احمد پوری. همه چیز زیر صفر.

khordeketab.blogfa.com

خرده کتاب

http://khordeketab.blogfa.com/9204.aspx

پای در زتجیر پرواز میکنم. من سرگذشت یاسم و امید. با سر گذشت خویش. می مردم از عطش. آبی نبود تا لب خشکیده تر کنم. می خواستم به نیمه شب آتش. خورشید شعله زن بدر آمد چنان که من. گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم. من سرگذشت یاس و امیدم. برگرفته از کتاب هوای تازه. توشته ی احمد شاملو. دفتر چهارم ، صفحه ی 41. نوشته شده توسط Toooooooba 11:23 شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲. اگه بخوام دروغ ننویسم بهتره در مورد عشق به کتاب و مطالعه هیچ چیز ننویسم! آرمین و کارخانه شعر سازی. یادداشت های احمد پوری. همه چیز زیر صفر.

khordeketab.blogfa.com

خرده کتاب - برو...

http://khordeketab.blogfa.com/post-83.aspx

به شانه ام زدی. که تنهایی ام را تکانده باشی! به چه دلخوش کرده ای؟ از شانه های آدم برفی؟ برگرفته از کتاب رنگ های رفته دنیا. نوشته ی گروس عبدالمکیان. نوشته شده توسط Toooooooba 10:29 جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲. اگه بخوام دروغ ننویسم بهتره در مورد عشق به کتاب و مطالعه هیچ چیز ننویسم! بخشی از نوشته های این وبلاگ یادداشت های سرقتی از جعبه خاطرات خواهرم فروغه و بخش دیگه اش پاراگراف ها یا بقول خودمون خرده هایی از کتابهای عزیزی خواهد بود که بخشی از خاطرات من یا بهتره بگم ما رو تشکیل میده. آرمین و کارخانه شعر سازی.

khordeketab.blogfa.com

خرده کتاب

http://khordeketab.blogfa.com/9108.aspx

سلام بر رومن گاری. کشف یک کتاب جدید که بر خلاف ادبیات مدرن اروپا که اصلا با مزاقم سازگار نیست و گاهی حتی سرپیچه و دل گیجه ام می شود - مخصوصا نوشته های جدید گند آلمانی یا نثر نوین دلسرد کننده ی فرانسوی حالم را خوب کرده است. این کتاب تازه کشف شده حالم را عوض کرده است. همین قدر که به یک سگ می مونم که میان قلاده هایی که پیشش می آرن هاج و واج مونده برام بسه. اینشتاین شدن پیشکشم. برگرفته از کتاب خداحافظ گاری کوپر. نوشته ی رومن گاری. چاپ دهم: زمستان 1390. نوشته شده توسط Toooooooba 9:22 سه شنبه ۳۰ آبان۱۳۹۱.

khordeketab.blogfa.com

خرده کتاب - طوبای کوچک

http://khordeketab.blogfa.com/post-80.aspx

جوردن بیکر به طور غریزی از مردان باهوش و زیرک پرهیز می کرد. اکنون می بینیم که این پرهیز به این علت بود که در یک سطح پایین تر، جایی که امکان تخطی از اصول پذیرفته به مغز اشخاص خطور نمی کند، احساس امنیت بیشتری می کرد. جوردن به طور علاج ناپذیری متقلب بود. تاب تحمل شرایطی را که به ضرر او بود را نداشت، و لابد به علت همین بی میلی بود که از کوچکی دست به کار نیرنگ شده بود تا هم بتواند تبسم تحقیرآمیز و بی اعتنای خود را برای دنیا داشته باشد و هم تمنیات تن سخت و چابکش را برآورده سازد. من احتیاط می کنم. بخشی از نوشته...

khordeketab.blogfa.com

خرده کتاب

http://khordeketab.blogfa.com/9112.aspx

جوردن بیکر به طور غریزی از مردان باهوش و زیرک پرهیز می کرد. اکنون می بینیم که این پرهیز به این علت بود که در یک سطح پایین تر، جایی که امکان تخطی از اصول پذیرفته به مغز اشخاص خطور نمی کند، احساس امنیت بیشتری می کرد. جوردن به طور علاج ناپذیری متقلب بود. تاب تحمل شرایطی را که به ضرر او بود را نداشت، و لابد به علت همین بی میلی بود که از کوچکی دست به کار نیرنگ شده بود تا هم بتواند تبسم تحقیرآمیز و بی اعتنای خود را برای دنیا داشته باشد و هم تمنیات تن سخت و چابکش را برآورده سازد. من احتیاط می کنم. بخشی از نوشته...

khordeketab.blogfa.com

خرده کتاب

http://khordeketab.blogfa.com/9111.aspx

و برکت از زمین ها رفت. سبزه ها به صحراها خشکیدند. و ماهیان به دریاها خشکیدند. و خاک مردگانش را. زان پس به خود نپذیرفت. شب در تمام پنجره های پریده رنگ. مانند یک تصور مشکوک. پیوسته در تراکم و طغیان بود. و راهها ادامهء خود را. در تیرگی رها کردند. دیگر کسی به فتح نیندیشید. دیگر به هیچ چیز نیندیشید. بیهودگی به دنیا آمد. خون بوی بنگ و افیون میداد. نوزادهای بی سر زائیدند. و گاهواره ها از شرم. به گورها پناه آوردند. چه روزگار تلخ و سیاهی. نان ، نیروی شگفت رسالت را. پیغمبران گرسنه و مفلوک. و بره های گمشدهء عیسی.

khordeketab.blogfa.com

خرده کتاب - باید پسش بدم!

http://khordeketab.blogfa.com/post-75.aspx

در درونت صدایی هست. که همواره با تو چنین نجوا میکند،. حس میکنم این کار برایم عالی است،. میدانم که این یکی، درست نیست ". نه معلم ، نه واعظ ، نه پدر ، نه مادر ، نه دوست ،. و نه هیچ آدم عاقل دیگری ،. نمیتواند در این مورد تصمیم بگیرد. که چه کاری برای تو درست است ،. فقط به صدایی که درون تو سخن میگوید. There Is A Voice Inside Of You. That Whispers All Day Long,. I Feel That This Is Right For Me,. I Know That This Is Wrong.". No Teacher, Preacher, Parent, Friend. Or Wise Man Can Decide. نوشته ی شل سیلورستاین.

destinycalling.blogfa.com

فریاد سرنوشت - دانه های خدا

http://www.destinycalling.blogfa.com/post-12.aspx

با بال نیمه باز. از خواب نیمه کاره ی پرواز. چندین چروک تازه ی دیگر. و مادر در حال فریاد درد. و من دیدن چروک ها را به روی خویش نیاوردم. لباس کهنه ی خود را. با صد امید تازه به تن کردم. و ساکت بودم به شنیدنش. شاید که دردم را اندکی به یاد بیاورد. و بداند امروز زمانش نیست. بی آنکه آن ترانه ی مضطرب را به زبان آورم. یا عکس قدیمی را. برای هزارمین بار ببینم. ناگاه بی دلیل دلم خون شد. اینقدر سریع قانع نمی شدند. با جواب های ساده ام. وقتی از من سراغی می گیرند. لحن سابق اشعارم را. حتی صدای خنده هایم را. نام تو بر لبم.

destinycalling.blogfa.com

فریاد سرنوشت - DC & V.O.D

http://www.destinycalling.blogfa.com/post-9.aspx

DC and V.O.D. کنار کوبش بی وقفه باران بر شیشه. روایت قدیمی خود نمایی می کرد. صدایی می پرسید :. بین آتش و خاکستر قسمت شدن. 1) بازگذاری 3/3 F and M and H. آن صدای زمزمه وار. لحظه به لحظه به من نزدیک می شد. حس کردن آنکه آهنگ بال بال شعرم. مرکن " جای غریبی بود آن شب. ردای خفته ای بیدار. و کلید فتح جادو در دست. به رنگ زمستان بود آن شب. آن زمستانی که همیشه دوست داشتم. نه آن زمستانی که از آن بیزارم. هر چشمه با هزار زمزمه ی راکد زندانی بود. و برج قدیمی و مخروبه ی شکست دورتر می شد. صدای باران دلتنگی می آمد. به اش...