alefshin.blogfa.com

azaran87.blogfa.com

آذران - وداع با اسلحه

http://azaran87.blogfa.com/post-39.aspx

با این همه باران نباریده. با این گاو ، که لای دندان های من است وداع کن. با این قرارگاه ، در بریدگی های پیاپی. با تکه های بزرگ بیست سالگی ام در بیست سالگی ات. با قرمزی ملافه ها که به تابلو کشیده شد ،. مثل مباحثه ای با تکه های به دقت بریده شده ی ترکش، که بر قطعنامه ای. از خنده های بریده بریده ات. و اگر می خواهی، با دندان ها چیزهای دیگری هم بودند. وکسی بلند نامت را. می خواهی اصلن نامت را. می خواهی این خودکار همینجور در اعماق بماند. می خواهی آنرا از شقیقه ات عبور دهم تا اذهان جوهری ا م را تیترکنی به سحرگاه.

hundreddaysofsolitude.blogspot.com

صد روز تنهايی: December 2010

http://hundreddaysofsolitude.blogspot.com/2010_12_01_archive.html

ه‍.ش. ۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه. حکايت سه کره اسب که کرم مينای دندانشان را خورده بود. ما سه کرّه اسب داشتيم. شنگول, منگول و حبه ی انگور. درد دل و مفصل. افتان‌ و خيزان می رفت به لانه ی کاهی اش. حلقه ای در دهان کاشته. همرنگ اصطبل چوبی اش. سومی اسب پست بود. نامه های مردم را می برد. برای باغچه ی خانه ی آجری اش. و اسم مادر اينها ماديان ماديانِ قنديل. وقتی رفت گرگی آمد. ماده گرگی گرا بود. از آن ماترياليست ها که هرگز کلاه گيس بر سر نمی بردند. اولين کرّه را فوت کرد و خورد. آب از آب تکان نخورد. آ باز آب تکان نخورد.

azaran87.blogfa.com

آذران

http://azaran87.blogfa.com/9209.aspx

با این همه باران نباریده. چیزی اینجا افتاده دمر شده. شکلش از تاشدگی پشت، کمرنگ تر. عقوبت باران در راهبندان ،کلمات را از تکرار بی نصیب کرده. کلمات درخون خود غلتان. بریده، و ابر رادر سفیدی خود غلتان. وچنارهای با سر به خیابان رفته را. به آذری که پشت میله های سفید، در چنارها، غلتان درخون خود اند. برق رفته گی به برف گرفته گی دچار شده. که روزهای رفته باید از روزهای نرفته برگردند. چکمه های گلی برگردند. تا، اوهام جمعی جمع، به مراسم ختم، ختم شود. جای خالی اشیاء گم شده. بگذارد در وارونگی بماند. و همه چیز ختم شود.

azaran87.blogfa.com

آذران - اعتصاب

http://azaran87.blogfa.com/post-38.aspx

با این همه باران نباریده. از موها شروع شد. پندار غمی که شکل تمنا داشت دیوانه اش می کرد. مهارت خاصی می خواست که از عصاره ی گیاهان. و صمغ چسبناک درختان، مومیایی جان سختی باشی. و از پیچیدگی لای کتان سفید و دندانهای جرم دار. زن آویزان در عضله های مردانه ات،. وبازار داغ تسلیحات خاورمیانه ازفرق سر، قاچ شود همچون هندوانه ای. تا ، با دست های مهاتما گاندی و شکمی بر آمده. گند بزنی به شامپاین. و علف های داغ. گذشته از چند و چون خطوط لباست. که حالا چسبیده اند به انگشتهای استخوانی ات. در بیان غول آسای اتاق اند.

azaran87.blogfa.com

آذران - "ختم"

http://azaran87.blogfa.com/post-43.aspx

با این همه باران نباریده. چیزی اینجا افتاده دمر شده. شکلش از تاشدگی پشت، کمرنگ تر. عقوبت باران در راهبندان ،کلمات را از تکرار بی نصیب کرده. کلمات درخون خود غلتان. بریده، و ابر رادر سفیدی خود غلتان. وچنارهای با سر به خیابان رفته را. به آذری که پشت میله های سفید، در چنارها، غلتان درخون خود اند. برق رفته گی به برف گرفته گی دچار شده. که روزهای رفته باید از روزهای نرفته برگردند. چکمه های گلی برگردند. تا، اوهام جمعی جمع، به مراسم ختم، ختم شود. جای خالی اشیاء گم شده. بگذارد در وارونگی بماند. و همه چیز ختم شود.

hybrid.blogfa.com

دورگه - حالا شبیه خودم هستم.

http://hybrid.blogfa.com/post-115.aspx

رگه هایی هرجایی در هم می آمیزند و عاقبتی را می سازند که عقوبتش را ما رقم نمی زنیم. اینجا چرکنویس تماشای روحی است که تقلا می کند از پی و پوست عریان شود ولی نمی تواند. این گونه است که تنها ردی محو و سبز بر پوست می ماند. بر پوست می مانیم و رگ ها تا مغز استخوان در پنهانی خویش اند. احیای کبوترخانه، رویکردی به پایداری در منظر شهری. گاهی آدم ها را از روی دست کتاب ها می نویسند. این برف را سر باز ایستادن نیست. این دهان بستی دهانی باز کن. باران تابستانه غمگینی آب ها است. برای یک سالگی اگر. خرداد از تو ام. منی که د...

hybrid.blogfa.com

دورگه - این دهان بستی دهانی باز کن( بازنشر برای سومین سالگرد حصر ربنا)

http://hybrid.blogfa.com/post-127.aspx

رگه هایی هرجایی در هم می آمیزند و عاقبتی را می سازند که عقوبتش را ما رقم نمی زنیم. اینجا چرکنویس تماشای روحی است که تقلا می کند از پی و پوست عریان شود ولی نمی تواند. این گونه است که تنها ردی محو و سبز بر پوست می ماند. بر پوست می مانیم و رگ ها تا مغز استخوان در پنهانی خویش اند. احیای کبوترخانه، رویکردی به پایداری در منظر شهری. گاهی آدم ها را از روی دست کتاب ها می نویسند. این برف را سر باز ایستادن نیست. این دهان بستی دهانی باز کن. باران تابستانه غمگینی آب ها است. برای یک سالگی اگر. خرداد از تو ام.

hybrid.blogfa.com

دورگه - خرداد از تو ام

http://hybrid.blogfa.com/post-123.aspx

رگه هایی هرجایی در هم می آمیزند و عاقبتی را می سازند که عقوبتش را ما رقم نمی زنیم. اینجا چرکنویس تماشای روحی است که تقلا می کند از پی و پوست عریان شود ولی نمی تواند. این گونه است که تنها ردی محو و سبز بر پوست می ماند. بر پوست می مانیم و رگ ها تا مغز استخوان در پنهانی خویش اند. احیای کبوترخانه، رویکردی به پایداری در منظر شهری. گاهی آدم ها را از روی دست کتاب ها می نویسند. این برف را سر باز ایستادن نیست. این دهان بستی دهانی باز کن. باران تابستانه غمگینی آب ها است. برای یک سالگی اگر. خرداد از تو ام.

hybrid.blogfa.com

دورگه - شعری قدیمی

http://hybrid.blogfa.com/post-121.aspx

رگه هایی هرجایی در هم می آمیزند و عاقبتی را می سازند که عقوبتش را ما رقم نمی زنیم. اینجا چرکنویس تماشای روحی است که تقلا می کند از پی و پوست عریان شود ولی نمی تواند. این گونه است که تنها ردی محو و سبز بر پوست می ماند. بر پوست می مانیم و رگ ها تا مغز استخوان در پنهانی خویش اند. احیای کبوترخانه، رویکردی به پایداری در منظر شهری. گاهی آدم ها را از روی دست کتاب ها می نویسند. این برف را سر باز ایستادن نیست. این دهان بستی دهانی باز کن. باران تابستانه غمگینی آب ها است. برای یک سالگی اگر. خرداد از تو ام.