azaadi.canalblog.com

jaayi.wordpress.com

like it never happened | جایی دیگر

https://jaayi.wordpress.com/2013/07/11/like-it-never-happened

Just another egoistic weblog. Like it never happened. Posted ژوئیه 11, 2013. از لحظه ای که سوار تاکسی شدم، تا خود فرودگاه مچاله شده بودم. یکهویی انگار یه دستم رو قطع کردن. ترس همه تنم رو گرفته بود. باز دارم ترک می کنم، ترک می شم. باز دارم بر می گردم کجا؟ خیلی زندگی عجیبه. عجیب بودنش دیگه داره دهنم رو صاف می کنه. یک هفته می تونی یه طور خاصی باشی، تو عشق و شادی غرق بشی، یه هفته بعدش، انگار نه انگار، انگار نه انگار…. خسته شدم از فراموش کردن. اما هیچ راه دیگه ای هم ندارم. فراموشی اجباری. Subscribe in a reader.

jaayi.wordpress.com

The Unbreable Lightness of Being | جایی دیگر

https://jaayi.wordpress.com/2013/10/31/the-unbreable-lightness-of-being

Just another egoistic weblog. The Unbreable Lightness of Being. Posted اکتبر 31, 2013. هميشه يكى ديگه جاش مى اومد وباعث مى شد قبلى ها يادم بره. چرا اين از يادم نرفته؟ چرا خواب هام دست از سرم بر نمى دارن؟ من حافظه ام افتضاحه، اين همه چيز از يادم رفته، چرا حس كلى اش از دلم و تنم بيرون نمى ره؟ Laquo; like it never happened. Somebody’s sun ». 2 comments so far. On نوامبر 6, 2013. On نوامبر 9, 2013. Subscribe in a reader. فلسفه در اتاق خواب. آهو نمیشوی به…. دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم. سی و پنج درجه.

jaayi.blogspot.com

جایی دیگر: June 2013

http://jaayi.blogspot.com/2013_06_01_archive.html

پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۲. حتی نمی تونم توضیح بدم چمه. دهنم بسته است. حناق گرفتم. نمی تونم بنویسم. ولی باید بگم یه جورایی. . این روزا درد داره. همه چی داره فراموش می شه. هر امیدی هم بود به اتفاقی با این شور و هیجان کاذبی که برای انتخابات ایجاد شده داره از بین می ره. فراموشی چیزهایی که نباید هرگز فراموش شن. . اینکه حس می کنم تبعیدی ام آزارم می ده. اینکه خودآگاهم و کاری نمی تونم بکنم خیلی آزارم می ده. استیصال. هیچ چشم اندازی نیست. مرداب. تنها. . ارسال شده توسط ادمین. هیچ نظری موجود نیست:. باز هم من درد.

jaayi.wordpress.com

The Reclining Woman | جایی دیگر

https://jaayi.wordpress.com/2014/05/08/the-reclining-woman

Just another egoistic weblog. Posted مه 8, 2014. نگاهش چه شکلی بوده؟ دوست داشتم اونجا بودم، بخشی از اون اتفاق، وقتی شیله داشته این تابلو رو می کشیده. Laquo;Reclining Woman» by Egon Schiele. Oil on canvas, 1917. دوستم دو سال پیش برام پرینت کوچیک این نقاشی رو از موزه وین سوغاتی آورده بود. پشتش برام نوشته بود:. Laquo;اینو که دیدم فکر کردم چقدر حالتش آشناست. بعد یاد تو افتادم. فکر کردم این، حال توئه. بعد فکر کردم چقدر «این حال» رو من هم از تو یاد گرفتم. بعد: چقدر این حال تحمل زندگی رو برام آسونتر کرده.

jaayi.wordpress.com

pretty pothead | جایی دیگر

https://jaayi.wordpress.com/2014/05/04/pretty-pothead

Just another egoistic weblog. پاسداری شده: pretty pothead. Posted مه 4, 2014. این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد کنید:. Laquo; her hat. The Reclining Woman ». از این نوشته با کلمه عبور پاسداری میشود. برای مشاهده دیدگاهها، کلمه عبور را وارد نمایید. Subscribe in a reader. فلسفه در اتاق خواب. آهو نمیشوی به…. دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم. داستان مردی که میخواست به شوروی برود. سی و پنج درجه. ساخت یک وبگاه یا وبنوشت رایگان در وردپرس.کام.

jaayi.blogspot.com

جایی دیگر: January 2014

http://jaayi.blogspot.com/2014_01_01_archive.html

سه‌شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۲. از یک طرف دیگه، تو این فضای پیچیده مبهم، گاهی تشخیص اینکه کی می تونه با هزینه کمتر برگرده و کی نمی تونه کلا هم سخت می شه. هزینه ها برای یک عده اونقدر سنگینه که اکثر آدم ها می ترسن از برگشت و شاید بعضی ها هم به اشتباه و فقط از روی ترس برنگردن؛ جرات ریسک کردن نداشته باشن یا خیلی ساده اصلا ندونن ریسکش کمتره. . ارسال شده توسط ادمین. هیچ نظری موجود نیست:. با رایانامه ارسال کنید. این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید. 8207;در Facebook به اشتراک بگذارید. 8207;اشتراک&...

jaayi.blogspot.com

جایی دیگر: The Reclining Woman

http://jaayi.blogspot.com/2014/05/the-reclining-woman.html

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۳. Reclining Woman" by Egon Schiele. Oil on canvas, 1917. دوستم دو سال پیش برام پرینت کوچیک این نقاشی رو از موزه وین سوغاتی آورده بود. پشتش برام نوشته بود:. اینو که دیدم فکر کردم چقدر حالتش آشناست. بعد یاد تو افتادم. فکر کردم این، حال توئه. بعد فکر کردم چقدر "این حال‌" رو من هم از تو یاد گرفتم. بعد: چقدر این حال تحمل زندگی رو برام آسون‌‌تر کرده. بعد: چقدر لبه‌های تیزم کمتر به خودم فرو می‌ره با این حال. بعد: چقدر باعث شده با دنیا رو دورٍ دوستی باشم. ارسال شده توسط ادمین.

jaayi.blogspot.com

جایی دیگر: July 2014

http://jaayi.blogspot.com/2014_07_01_archive.html

شنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۳. I had to tell him: hey, let's get out of here, let's hop in the Rav4, hit the road, turn the music on, and just drive, drive, dive, drive the hell out of here. But I didn't. I never asked, never wanted anything like that from anybody. I just kept it to myself. Why? That's the kind of life I enjoy. Dangerous? I know, my friends will eventually start worrying about me. Is living in fantasy wrong? What if you make a conscious decision to live in a fantasy? Would that still be problematic?

jaayi.blogspot.com

جایی دیگر: February 2013

http://jaayi.blogspot.com/2013_02_01_archive.html

یکشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۹۱. خواب دیدم داییم مرده. بعد که بیدار شدم، حالم گرفته بود. بعدش گفتم به مامانم بگم خوابم رو. چون خیلی موقع ها خوابای من تعبیر می شه. فک کردم داییم پیره دیگه ممکنه بمیره به زودی. خوابم رو به مامانم بگم یه کم روحی آماده باشه. بعد از یه ساعت یادم افتاد داییم سه سال و نیمه که مرده. ارسال شده توسط ادمین. هیچ نظری موجود نیست:. با رایانامه ارسال کنید. این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید. 8207;در Facebook به اشتراک بگذارید. 8207;اشتراک‌گذاری در Pinterest. پریشونم. ...