vaaje.blogspot.com
واژه: July 2010
http://vaaje.blogspot.com/2010_07_01_archive.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه. طبقه بندی ای از نگاه من. درابتدا خواهش می کنم هر آنچه داخل پرانتز نوشته شده است را با ریتم خودش بخوانید تا حسش دربیاید . با تشکر. پس بقیش رو نمی نویسم تا بغضم نترکیده و برای معشوق فوق که با عاشق مذکور این چنین رفتار کرده که به راستی دل آدم ریش می شود ، مرگی زجر آور آرزو دارم و شما رو به یک رقص تانگوی زیبا با این ترانه توصیه می کنم ، باشد که در آن لحظه به یاد من باشید! هیچ نظری موجود نیست:.
vaaje.blogspot.com
واژه: August 2010
http://vaaje.blogspot.com/2010_08_01_archive.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه. و من هنوز هستم . دوستی داشتم که برادرش ناکام از دنیا رفت ، علت مرگ را جویا شدیم گفت : ( شب در هنگام خواب ، حالت تهوع به او دست می دهد و دچار انسداد مجاری تنفسی می شود و در نهایت منجر به خفگی و همان اتفاق می شود ) . به همین سادگی! یا همین الان که شما مشغول خواندن این متون هستید زلزله ای عظیم بیاید و . بازهم تمام! اصلا با توشه ی آخرت و تقوی وعمل صالح و بحث شرعی و دینی کار ندارم ، آیا ...
vaaje.blogspot.com
واژه: January 2011
http://vaaje.blogspot.com/2011_01_01_archive.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه. پارك دوبل ( قسمت دوم ). ماشینی که اردیبهشت 88 تحویل گرفته بودیم و در حفظ و نگه داریش بسیار کوشا بودیم و بسیار تمیز و فنی سالم بود و دست یک خانم دکتر بود که فقط می رفت مطب و میومد! عمه سوار می شود و دوبل پارکش می کند ، جرثقیل ماشین را می برد . حالا پدر یا مادر یا همسر یا خواهر یا برادر یا فرزند مالک باید برای ترخیصش اقدام کند . من که هنوز آنجا نرفته ام . چیزی ندارم بگویم! جوانی را می بینم ک...
vaaje.blogspot.com
واژه: کافه ها ( قسمت اول )
http://vaaje.blogspot.com/2011/01/blog-post.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه. کافه ها ( قسمت اول ). یادش به خیر ، ترم اول دانشگامون بود . حالا نه اینکه مثلا الان ترم هشتیماااا! با توجه به اینکه همونطور که گفتم کوچه تنگ و تاریک بود و دیده ها و شنیده های ما حاکی از این بود که ره هایی که در کوچه های تنگ و تاریک قرار دارند معمولا پایان خوشی ندارند سعی کردم یه نفر دیگه از جمع را قانع کنم که باهام بیاد تا بریم ببینیم تو اون کافه چه خبره تا به بقیه بگیم بیان یا نیان! 8207;اشتر...
vaaje.blogspot.com
واژه: شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
http://vaaje.blogspot.com/2010/12/blog-post.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه. شاید برای شما هم اتفاق بیفتد. در چهارراه ولیعصر ایستاده ام . بعد از آن موقعی که در هنگام عبور از این خیابان بوسه بر لبان اذرائیل زدم محال است که بیگدار به آب بزنم . منتظرم که چراغ سبز شود . پسر جوان و ریز نقشی با لباس و پوششی معمولی به سراغم می آید . میپرسد : ( دانشجویی ؟ ) . بله! اونای دیگه هم تیپشون مثل منه ؟ مثل من دانشجواند ؟ ) بله آقا تازه بعضیاشون مهندسن! آن مرد هم بدون معطلی گفت : ...
vaaje.blogspot.com
واژه: December 2010
http://vaaje.blogspot.com/2010_12_01_archive.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ دی ۷, سهشنبه. شنبه های خوب من. شنبه صبح بود ، 29 آبان 1389 ، باز هم اول هفته ، مثل همیشه هفته ام را با تو شروع می کنم! چقدر زیبا شده بودی ، مثل همیشه! هیچ وقت برایم تکرای نشدی و هنوز هم که عکس هایت را نگاه می کنم انگار بار اولم است! من هم با تو هم سو می شدم و همش به خودم می گفتم چقدر ما مثل همیم! ای کاش چراغهایت را خاموش نمی کردم تا همین یک مطلب را برای امروزم نگه می داشتم که انقدر دل تنگ تو ام! ولی خیلی ...
vaaje.blogspot.com
واژه: کافه ها ( قسمت دوم )
http://vaaje.blogspot.com/2011/01/blog-post_11.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ دی ۲۱, سهشنبه. کافه ها ( قسمت دوم ). در منو هم خبری از شیک و کوکتل و تست و چیپس و پنیر نیست . اینجا فقط. قهوه و کیک دارند ولی چه قهوه ها و چه کیک هایی! زمستان که می شود ، البته زمستان واقعی ، سرمای جان کاه و بی رحم ، از آن سوز سرماهایی که دندانهایت را بی اختیار به هم می کوبد ، همان سرماهایی که در وصفش گفته اند بس ناجوانمردانه! مبادا نی خود را در شیر کاکائوی مذکور فروکرده و یک قلپ برای چشیدن بالا بکشید ...
vaaje.blogspot.com
واژه: November 2010
http://vaaje.blogspot.com/2010_11_01_archive.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه. کافه تابلوی sale را هیچ وقت از پشت شیشه بر نمی دارد. حرف می زنی ، دانسته هایت را بیرون می ریزی ، معلوماتت را نشان می دهی ، حرف می زنی ، تا سبک شوی . تا مطمئن شوی که مشتری ات فهمیده است تو پر از شعور و فهمی . سبک که شدی بلند می شوی ، میز را خالی می کنی . نوبت مشتری بعدی است ، که سبک شود . خود فروشی درونی ، فحشای مدرن روزگار . خریدار می فروشد ، فروشنده می خرد در این حراج . مشاهده نمایه کامل من.
vaaje.blogspot.com
واژه: September 2010
http://vaaje.blogspot.com/2010_09_01_archive.html
واژه رنگ زندگی بود . من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس . ه.ش. ۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه. وقتی که نتیجه ها عکس می شوند . یک پاس در عرض ، بازیکن شوت زنیه ، موقعیت شوت رو داره می تونه شوت کنه ، یک شوت محکم ، برخورد توپ به تیر دروازه ، برمیگرده ، توپ به بدن دروازه بان که به سمت توپ پریده بود می خوره و آروم آروم به درون دروازه می غلته! عجب گل حساسی می زنه و چه زمانی هم گل می زنه ، چه شبی هم گل می زنه و دروازه بان چه موقعی اشتباه می کنه ، البته اشتباه که نمی شه گفت! یه جاهایی هم اصل...