nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض -
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/post/55
ناگهان صدای پرطنینی از آسمان شنیده شد: چه می خواهی؟ مرد گفت: ای خدا نجاتم بده. واقعا باور داری که می توانم نجاتت دهم؟ البته که باور دارم. اگر باور داری، طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن. یک لحظه سکوت . و کوهنورد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد. گروه نجات روز بعد یک کوهنورد یخ زدۀ مرده را پیدا کردند. بدنش از طناب آویزان بود و با دستهایش محکم طناب را گرفته بود، در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت! نوشته شده در پنجشنبه ششم مهر ۱۳۹۱ساعت 21:33 توسط سید ابوالفضل. حرف های به جا مانده از من.
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/1391/07
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد. قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه در حالیکه حرف می زد، رو به خانم گفت: اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم. خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، ۱۰ برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم! منظورم این بود که دخترها ب...
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/1391/10
با سلام بر همه ی دوستان عزیز وبلاگی که در طول این یکسال با آنها هم. صحبت بودم و از وبلاگ و مطالب زیبا و البته بسی آموزنده یشان استفاده. کردمهدف از وبلاگ زدن به دست آوردن تجربه ای در این زمینه بود و بیان. نظرات شخصی پیرامون بعضی از اخبار که به حمدالله محقق شد.اگر در. طول این یکسال با بیان نظرات و حتی بعضی از پست ها موجب ناراحتی. دوستان شدم از همه ی عزیزان عذر خواهی میکنم،چرا که هدف بیان نظر. شخصی بوده و البته در پاره ای موارد نیز مزاح. به وبلاگتان سر خواهم زد و شاید،( البته شاید) دوباره با وبلاگ جدیدی و.
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/1391/03
بوسه های خیابانی هستیم، نسل. خوابیدن با اس ام اس،. درد و دل با غریبه های مجازی،. جمله های کوروش و شریعتی،. ترس از رقص نور ماشین پلیس،. نسل من و تو. یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم بین عذابهایمان مدام بگوییم:. یادش بخیر،دنیای ما هم همینجور بود،. نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۱ساعت 16:42 توسط سید ابوالفضل. صدای خسته ات،که با شب به خانه باز می گردد را،به تمامی نورها و. عطرهای پیرامون ترجیح میدهم.آمده ای به خانه با کلیدهای تجربه در. تویی که تنها و همیشه در خانه ی اندیشه ی منی.
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض -
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/post/56
دلمان که می گی. لحظه هاییست که دل. گه گاهی که خاطراتم را مرور میکنم به یاد دوران کودکی می افتم که چه راحت دلتنگ میشدیم و چه. با کوچکترین تنهایی دلمان میگرفت و تنها با یک لبخند. . او مثل من نبود. به این راحتی ها دلش نمیگرفت. . نه اینکه اصلا دلش نمیگرفت،میگرفت،ولی سخت.و وقتی میگرفت هم،فقط یک چیز تمام دلخوری ها و. دلتنگی هایش را میزدود! ولی یک مشکل داشت و آن اینکه هیچ کدام از اینها را نمیتوانست برود. نمیدانم شاید اگر هم میتوانست برود باز هم دلش باز نمیشد ولی نه! چون خودش میگفت ایران هم. نجف اشرف ایران: مشهد.
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض - بروجن تسلیت...!
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/post/62
نوشته شده در چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۱ساعت 14:36 توسط سید ابوالفضل. حرف های به جا مانده از من. فقه و حقوق 89شاهد.
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض -
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/post/52
همیشه از خود می پرسم خدا. من را برای چه خلق کرد؟ خلقتی که به خاطر آن ابلیس شیطان شد و انسان خلیفه ا. خلقتی که علتش عبادت بود و نهایتش سعادت. خلقتی که خدا صورت داد تا سیرت بر صورت مقدم شود. خلقتی که خدا را به خاطرش طعن زدند. و بدا به حال ما . که عبادتمان خلقتمان را موجب شقاوتمان کرد. که صورتمان سیرتمان را بر هم زد. مگر چه در ما دید که فرمود تو میتوانی من شوی! اصلا شاید هم از ابتدا او بودم و بعد من شدم! شاید چون او بودم هنوز منم! مگر نه این که فقط یک گناه ابلیس را شیطان کرد؟ پس چرا من هنوز؟ و وای بر من .
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/1391/08
دخترانمان را به بهانه ی نور به گور فرستادیم. صحبت بر سر این است که ایا واقعا ارزش جوانان ۲۴ یا ۲۵ سال پیش از جوانان امروز بیشتر است؟ آیا صحیح است که به بهانه ی زنده نگه داشتن یاد شهدا جوانان امروز را به کشتن دهیم؟ آیا اصلا با این کار نام و یاد شهدا زنده نگه داشته خواهد شد؟ اتفاقی که ۲بار برای مردم یک شهر و در یک جاده و به یک علت صورت میپذیرد اتفاقی نیست،که اصلا اتفاق نیست.چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنارش گذشت.واطمینان دارم اگر این مردم هم بگذرند خدا نخواهد گذشت. حرف های به جا مانده از من.
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/1391/04
یک اتفاق قدیمی با روایتی جدید. رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت . همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد . وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرمه. .مغازه دار میگه : به به . مبارک باشه . چه جوری باشه؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای؟ پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت . بزن به افتخار هرچی بابای با معرفته.
nazoeteraz.blogfa.com
ناز و اعتراض - اعتقاد...
http://www.nazoeteraz.blogfa.com/post/54
مرد جوان مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا. اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد. شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه. روشن بود و همين براي شنا كافي بود. مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون. ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي. تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و. چراغ را روشن كرد. آب استخر براي تعمير خالي شده بود!