nooshnoosh.persianblog.ir
يك آغازسبزيك آغازسبز
http://nooshnoosh.persianblog.ir/
يك آغازسبز
http://nooshnoosh.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
2.2 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
21
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
2.156 sec
SCORE
6.2
يك آغازسبز | nooshnoosh.persianblog.ir Reviews
https://nooshnoosh.persianblog.ir
يك آغازسبز
nooshnoosh.persianblog.ir
فراموشی - يك آغازسبز
http://nooshnoosh.persianblog.ir/post/129
پر بودم از ترانه. باد ما را خواهد برد. دوشنبه ۱٤ اسفند ،۱۳۸٥. واقعا نمی دونم چی شد که . پنجشنبه ٤ آبان ،۱۳۸٥. سهشنبه ٩ خرداد ،۱۳۸٥. پنجشنبه ۱٧ شهریور ،۱۳۸٤. نویسنده: نوشین م. - جمعه ٢۱ تیر ،۱۳٩٢. نمی دانم الان کجایی و آیا مرا به یاد می آوری، اما یه گمانم اگر من تو را اینقدر اندک به یاد دارم، تو سالهاست که مرا به موجهای دریا سپرده ای.
كوير وحشت - يك آغازسبز
http://nooshnoosh.persianblog.ir/post/121
پر بودم از ترانه. باد ما را خواهد برد. دوشنبه ۱٤ اسفند ،۱۳۸٥. واقعا نمی دونم چی شد که . پنجشنبه ٤ آبان ،۱۳۸٥. سهشنبه ٩ خرداد ،۱۳۸٥. پنجشنبه ۱٧ شهریور ،۱۳۸٤. نویسنده: نوشین م. - دوشنبه ٢٢ آبان ،۱۳۸٥. به كجا چنين شتابان؟ گون از نسيم پرسيد. چو ازين كوير وحشت به سلامتي گذشتي. به شكوفه ها به باران برسان سلام مارا. اين شده ماجراي كوير لوت و دشت كوير. از آنجا كندم و به اينجا رسيدم! من خوشحالم. ميز اتاقمان تنفس گل ها را مي شنود .
باد ما را خواهد برد... - يك آغازسبز
http://nooshnoosh.persianblog.ir/post/126
پر بودم از ترانه. باد ما را خواهد برد. دوشنبه ۱٤ اسفند ،۱۳۸٥. واقعا نمی دونم چی شد که . پنجشنبه ٤ آبان ،۱۳۸٥. سهشنبه ٩ خرداد ،۱۳۸٥. پنجشنبه ۱٧ شهریور ،۱۳۸٤. باد ما را خواهد برد. نویسنده: نوشین م. - پنجشنبه ٧ تیر ،۱۳۸٦. کاش زندگی گذری بود از ابرها. کاش تمام هيجان نوجوانی در مزمزه يک عشق ناب را در مغازه ها به جای عسل می فروختند و هر روز سر ميز صبحانه آن را می چشيديم و بعد خود را به ميدان جنگ نابرابر روزمرگی و زنده بودن می سپرديم. تو هم دور خواهی شد.تو! نه آبی افسانه ای من. آری باد ما را خواهد برد.
شمشادها - يك آغازسبز
http://nooshnoosh.persianblog.ir/post/124
پر بودم از ترانه. باد ما را خواهد برد. دوشنبه ۱٤ اسفند ،۱۳۸٥. واقعا نمی دونم چی شد که . پنجشنبه ٤ آبان ،۱۳۸٥. سهشنبه ٩ خرداد ،۱۳۸٥. پنجشنبه ۱٧ شهریور ،۱۳۸٤. نویسنده: نوشین م. - چهارشنبه ۸ آذر ،۱۳۸٥. نسیم بر شمشادها می رقصد. شمشادها. دیوارهای نفوذ ناپذیر بر حرم امن باغچه شاد وقبراق ايستاده اند. بعضي آنقدر بلند هستند كه خانه سبزي از برگ ساخته اند و هوس خزيدن در يك كنج خنك و خاكي را در تو زنده مي كنند. گاه فكر مي كني كاش مي توانستي قصري از شمشاد بسازي براي رفع خستگي اين روح آلوده به روزمرگي .
جدال بیهوده - يك آغازسبز
http://nooshnoosh.persianblog.ir/post/133
پر بودم از ترانه. باد ما را خواهد برد. دوشنبه ۱٤ اسفند ،۱۳۸٥. واقعا نمی دونم چی شد که . پنجشنبه ٤ آبان ،۱۳۸٥. سهشنبه ٩ خرداد ،۱۳۸٥. پنجشنبه ۱٧ شهریور ،۱۳۸٤. نویسنده: نوشین م. - جمعه ۸ آذر ،۱۳٩٢. دل و منطق"، "شیطان و فرشته"، "نفس عماره و نفس مطمئنه"، "کودک درون و بزرگسال درون"، نمی دونم اسمشونو چی می ذارن اما من بین این دو تا دیوانه گیر کردم. دلم نمی خواد به این موجود هورمونی متزلزل درونم با اون ماهیت موجی و ناپایدارش بگم کودک درون! این کودک نیست بخدا هیولا است!
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
rezvanm - جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/pages/1
وقتی از چیزی خوشش بیاد، دخترک به این راحتی ها به تموم شدنش رضایت نمیده. چه اون چیز مورد علاقه ش یک خوراکی باشه، یا یک کلیپ خنده دار توی تبلت و یا چرخ و فلک هواپیمایی توی سرزمین عجایب. وقتی که تموم شد، با جدیت میگه: باززززم! و واقعا مهم نیست که دیگه کنجد نداشته باشیم، یا رقص عروسکها رو ده بار پشت سر هم دیده باشه و یا مامانش که پشت سرش خودش رو توی هواپیمای چرخ و فلک جا داده، سر گیجه گرفته! دست رو از مچ تکون میده. من شعر می خونم، بعد از هر قسمت بگو بوم بوم! تو که ماه بلند آسمونی. بوم بوم! حوصله ش سر رفت!
جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/archive
1580;معه ٦ فروردین ۱۳٩٥ : شمسى. 1588;نبه ٩ آبان ۱۳٩٤ : رها - بیست و نه. 1670;هارشنبه ٢۱ امرداد ۱۳٩٤ : رها - بیست و هشت. 1670;هارشنبه ۳٠ اردیبهشت ۱۳٩٤ : رها - بیست و شش. 1662;نجشنبه ٦ فروردین ۱۳٩٤ : رها - بیست و پنج. 1580;معه ۱ اسفند ۱۳٩۳ : رها - بیست و چهار. 1670;هارشنبه ٥ شهریور ۱۳٩۳ : رها- بیست و دو. 1588;نبه ٢۸ تیر ۱۳٩۳ : رها - بیست. 1588;نبه ۱٠ خرداد ۱۳٩۳ : رها - نوزده. 1583;وشنبه ۱٩ اسفند ۱۳٩٢ : رها - هفذه. 1580;معه ۸ دی ۱۳٩۱ : ده سال. 1580;معه ۳۱ شهر&...1580;معه ٢٠ ...1580;معه ...1580;م...
رها - نوزده - جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/post/333
دخترک کم کم دایره لغاتش رو بزرگ و بزرگتر مى کنه. یکى از کلماتى که اگر صد بار هم پشت سر هم بگه، باز هم بهش اصرار مى کنیم که بگه، حلزونه. حل زون. گاهو. خام خام خام! توى یک بازارچه سنتى، به دخترک آش دوغ دادیم. از اون موقع عاشق آش شده. براى اینکه سوپ بخوره، بهش میگیم بیا آش نارنجى، یا آش سفید بخور! ولى داستان وقتى جالب میشه که اون خودش دست به کار میشه و توى ظرف پلاستیکیش اسباب بازى هاى کوچیکش رو میریزه وبه قول خودش هممم هممم مى زنه و قاشق رو به ما هم تعارف مى کنه. آششش آششش! یعنى که حواسش تمام مدت جمع بوده!
جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/1394/2
رها - بیست و هفت. دخترک علاقه زیادی به همکاری توی کارهای خونه داره. مثلا برنج پاک کردن (پخش کردنش کف آشپزخونه)، تمیز کردن دیوارها (کف مالیدن به همه جا)، غذا درست کردن (خمیر بازی با مایه کتلت). در آوردن لباسهای شسته شده از ماشین لباسشویی (جدا کردن و بوییدن همه لباسهای خودش). و جدیدترین کار خونه مورد علاقه ش هم آب پرتقال گرفتنه. این یکی رو ولی واقعا خوب انجام داد! کبوتر بیا بشورمت.با آب سرد بشورمت! بعد اون چکارش کرده؟ مثلا نون از چی درست شده؟ تا ما خودمون رو برسونیم، میره توی آسانسور و میگه: خداپز! غش غش م...
رها- بیست و دو - جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/post/336
رها- بیست و دو. همیشه به شوخی می گفتم روزی که دخترک بتونه بگه قسطنطنیه، یعنی که حرف زدن یاد گرفته! و هر چند وقت یک بار که کسی می پرسید دختر حرف میزنه یا نه، می گفتم: بگو قسطنطنیه! و ایندفعه واقعا گفت.یعنی تقریبا! دخترک حرف می زنه! مثلا این خیسه هنوز! یا این مال منه دیگه! وقتهایی که خیلی خسته خوابیده باشه، دخترک توی خواب حرف می زنه. حرفهایی از دنیای خودش. یک بارممکنه توی خواب تعریف کنه که گوبه اومده بود پیشم. یک بار هم ممکنه در حال دیدن خواب بد باشه و اعتراض کنه: کتابمو پس بده! نه دوست نداا م! هنوز هیچی ن...
رها - جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/tag/رها
رها - بیست و نه. داریم بهش یاد میدیم براى چیزهایى که مال خودش نیست براى و کارهایى که معمول نیستند اجازه بگیره. و دخترک هم به شیرین ترین روش ممکن این کار رو مى کنه. میگه اجازه دارى با ماژیک رنگ کنم؟ اجازه دارى ى ى به گلدون آب بدم؟ اجازه دارى ى ى. هر موقع دخترک چیزى رو به اصرار میخواست و به خاطرش به گریه متوصل میشد، مى گفتم حرفت رو باگریه نگو، درست صحبت کن و اگه ما گوش نکردیم تکرار کن حرفت رو تا ما انجام بدیم. و حالا غیر از مواقعى که خوابش میاد، اونقدر خواسته ش رو تکرار مى کنه که ما شرمنده میشیم! هروقت دخت...
جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/1393/3
دخترک کم کم دایره لغاتش رو بزرگ و بزرگتر مى کنه. یکى از کلماتى که اگر صد بار هم پشت سر هم بگه، باز هم بهش اصرار مى کنیم که بگه، حلزونه. حل زون. گاهو. خام خام خام! توى یک بازارچه سنتى، به دخترک آش دوغ دادیم. از اون موقع عاشق آش شده. براى اینکه سوپ بخوره، بهش میگیم بیا آش نارنجى، یا آش سفید بخور! ولى داستان وقتى جالب میشه که اون خودش دست به کار میشه و توى ظرف پلاستیکیش اسباب بازى هاى کوچیکش رو میریزه وبه قول خودش هممم هممم مى زنه و قاشق رو به ما هم تعارف مى کنه. آششش آششش! یعنى که حواسش تمام مدت جمع بوده!
رها - بیست و هفت - جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/post/341
رها - بیست و هفت. دخترک علاقه زیادی به همکاری توی کارهای خونه داره. مثلا برنج پاک کردن (پخش کردنش کف آشپزخونه)، تمیز کردن دیوارها (کف مالیدن به همه جا)، غذا درست کردن (خمیر بازی با مایه کتلت). در آوردن لباسهای شسته شده از ماشین لباسشویی (جدا کردن و بوییدن همه لباسهای خودش). و جدیدترین کار خونه مورد علاقه ش هم آب پرتقال گرفتنه. این یکی رو ولی واقعا خوب انجام داد! کبوتر بیا بشورمت.با آب سرد بشورمت! بعد اون چکارش کرده؟ مثلا نون از چی درست شده؟ تا ما خودمون رو برسونیم، میره توی آسانسور و میگه: خداپز! غش غش م...
رها - بیست و یک - جایی همین نزدیکی
http://rezvanm.persianblog.ir/post/335
رها - بیست و یک. کلمات مقطع کم کم به جمله های دو کلمه اى تبدیل شدند. اولین جمله ای که دخترک گفت این بود: بابا اومد! هر دفعه که صدای آسانسور رو می شنوه، با ذوق میگه: بابا اومد! تابستونه و هوا گرم، و دخترک عاشق آب بازی. وان کوچکش رو پر از آب می کنم و اون یکی دو ساعتی سرگرمه. من از فرصت استفاده می کنم و همونجا دم درحموم ایمیل چک می کنم و می نویسم و اون عروسکهاش رو میشوره، ظرفها رو پر و خالی میکنه، کف بازی میکنه و حسابی لذت می بره. یک وقتها هم همونجا می زنه زیر آواز: حبیبی حبیبی ی ی ی! نه فلفلی نه قلقلی!
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
21
Yahoo! Domains Web Card
New York, NY 10002. Coming soon: The noosh murphy Collection.
نوشنامه
روزمره گی های نوشین. یکسال دیگر هم گذشت. نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم تیر 1393ساعت 9:8 توسط نوشین. یکسال دیگر هم گذشت. نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم تیر 1393ساعت 9:8 توسط نوشین. باز هم یکی از معجزات انرژی و دعای دوستای خوبم رو اینجا دیدم. واقعا نمیدونم چطوری باید ازتون تشکر کنم. خب باید بگم براتون که از روزیکه من پست قبل رو نوشتم شروع کردم دنبال خونه گشتن. بازم ممنونم از تک تکتون که دعاهاتون رو از ما دریغ نکردید. نوشته شده در چهارشنبه یازدهم تیر 1393ساعت 10:53 توسط نوشین. بماند که هیچ کاری نمیتو...
نوش نیش noosh nish
نوش نیش noosh nish. ای نوش کرده نیش را ،بی خویش کن با خویش را / با خویش کن بی خویش را ، چیزی بده در ویش را. آينه دار بزرگ بين النهريني. شراب سرخ خدا،به رگ عاشق زميني. خون بغض سنگين آسماني. تشنه لب،جاري دجله وفراتي. نه در تبي نه در تابي. كه خود آب آبي. سكوت سياه، سكوت مطلق را. ستيغ بلند تيغ آفتابي. فمن امر بالمعروف شد ظهورالمومنين را. يا علي گويان،سفينه نجاتي. دار بلند حي علي القيام را. ناشر فيض به ملكوت سبز اعلايي. ركعتان عشق را تو وضويي. خورشيد سواري تو حسين مايي. تو كجا وما كجاييم. و پر خواهیم کشید.
nooshnoosh.blogfa.com
خداوند سگ را آفرید. و گفت "تمام روز را جلوی در خانه بشین و هر غریبه ای که وارد شد حمله کن. من برای این کار به تو ۲۰ سال عمر میدهم". سگ گفت "خدایا ۲۰ سال برای این کار خیلی زیاد است، من ۱۰ سالش رو بهت پس میدم، تو ۱۰ سال به من عمر بده". و خدا پذیرفت. خدا میمون را آفرید. گفت "برای مردم سرگرمی باش، آنها را بخندان و شاد کن، من برای این کار به تو ۲۰ سال عمر میدهم". میمون گفت "خدایا ۲۰ سال برای سرگرم کر.دن زیاد نیست؟ من هم مثل سگ ۱۰ سال را پس میدهم" . و خدا پذیرفت. انسان گفت " خدایا فقط ۲۰ سال؟ عصر آنروز روزنامه...
يك آغازسبز
پر بودم از ترانه. باد ما را خواهد برد. دوشنبه ۱٤ اسفند ،۱۳۸٥. واقعا نمی دونم چی شد که . پنجشنبه ٤ آبان ،۱۳۸٥. سهشنبه ٩ خرداد ،۱۳۸٥. پنجشنبه ۱٧ شهریور ،۱۳۸٤. نویسنده: نوشین م. - سهشنبه ٢ اردیبهشت ،۱۳٩۳. خدا-بهشت- روح- زندگی جاویدان. تو دلیل ایمان منی. هرچند که این ایمان سست با محو شدن تصویر خیالیت از وجودم رخت می بندد. این زلزله خفیف هم می گذرد و پس لرزه هایش روحم را برای لختی جلا می دهد. پر بودم از ترانه. پر بودم از ترانه، از آهنگ، از عشق. اما آموختم، به من آموختند که بکش، دفن کن سکوت کن.عشق نورز. نویسن...
NooshNosh | All-Day Oven
June 13, 2016. If you prefer the 'patio experience', join us on our sidewalk patio and watch the world go by. How to find us? Conveniently located in the Brownsboro Road Shopping Center behind Anoosh Bistro. 169; 2017 NooshNosh.
nooshock | the shared power of what forces thinking and what thinks under the shock
By Luis de Miranda. The shared power of what forces thinking and what thinks under the shock. 8216;Spirit is essentially consciousness’ Hegel. 8216;Here and there in this mesh. There are firm knots which give stability and direction to the life and consciousness of spirit;. These knots or nodes owe their fixity and power to the simple fact that having been brought before consciousness,. They are independent,. Self existent Notions of its essential nature. Because spirit is essentially consciousness,.
Buy new shoes from Noo Shoes | Buy shoes online at Noo Shoes UK
You have no items in your shopping cart. Buy shoes from Noo Shoes. You have no items in your shopping cart. Noo Shoes - Who we are and what we do! We are a UK based online retailer of large size ladies shoes. Our specially designed shoes come in UK sizes 9, 10, 11 and 12. Noo shoes are also designed slightly wider to accommodate larger feet. We supply a fabulous range of sexy stiletto high heel shoes, platform shoes, boots and flat shoes. Black patent high heel shoes size 11 (13752). Tweets by @noo shoes.
NOOshoes
New Shoes - Shopping Online - Fast Shipping. GoDaddy.com - World's No.1 Domain Name Registrar. A website created by GoDaddy’s Website Builder.
صوفی ابن الوقت باشد ای پسر
صوفی ابن الوقت باشد ای پسر. همه ما هنده هستیم ". به بهانه اجرای تئاتر پس از واقعه. نمی دانم چه شد و چه کسی پس سرم زد که پس از سالها که پشت دستم را داغ کرده بودم که به سراغ نمایش های عاشورایی نروم حالا بماند که برای چه داغ کرده بودم چند شب پیش راه سالن مولوی گرفتم و یک ساعت و نیم از عمر نه چندان گرانمایه را صرف تماشای نمایشی کردم که فکر نمی کردم اینقدر به این دل آشوب زده ام چنگ بزند . یعنی آدم های معمولی می توانند جنایت های به آن بزرگی انجام دهند؟ نوشته شده در ۸۹/۱۱/۲۳ساعت 9:34 توسط کمیل نواب صفوی. خدایا ...
