panjerehaaa.persianblog.ir

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - بیـــــــــا ، آمده ام...

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1104/بیـــــــــا-،-آمده-ام-

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . بیا ، آمده ام. بر بلندای کوهی ،. فریاد می زدم . . بیدار می شد ،. نگاهم می کرد با تمام چراغهایش ،. نوری در چشمانش می انداختم. دیگر نمی توانم شعر بگویم . . تا دست به قلم می برم. سراغ " تو " را. می گیرند کلمات . تراوشات ذهن پریشان ٠ Ƹ Ӝ Ʒ دل آرام Ƹ Ӝ Ʒ ٠. مرا خیال تو، بی خیال عالم کرد. تا یار در آغوش نگیرم ، نگرانم. خانه نشین خاطره ها. ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ اما ساده می مانمساده میمیرم. که چه آرامشی دارد این. برای خوشایند کسی نمی نویسم. فقط من را می نویسم،.

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - تا یار در آغوش نگیرم ، نگرانم

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1113/تا-یار-در-آغوش-نگیرم-،-نگرانم

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . تا یار در آغوش نگیرم ، نگرانم. تمام رویاها را دستچین کرده ام! یکی یکی در خواب هایت می کارم. صبحانه ی طلوع چشمانت دم بکشد! تراوشات ذهن پریشان ٠ Ƹ Ӝ Ʒ دل آرام Ƹ Ӝ Ʒ ٠. مرا خیال تو، بی خیال عالم کرد. تا یار در آغوش نگیرم ، نگرانم. خانه نشین خاطره ها. ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ اما ساده می مانمساده میمیرم. که چه آرامشی دارد این. برای خوشایند کسی نمی نویسم. فقط من را می نویسم،. می خواهم من باشم،. اجازه دهید من بمانم. تکه های دل من اند این شعرها. که دست به دست می روند.

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - فریاد واژه ها ...

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1095/فریاد-واژه-ها-

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . فریاد واژه ها . همه ی اشیاء اتاق ، دل دارند! که پس از یک شب تنهایی. هم ساز اشک های من. پر از زمزمه های خیس می گردد! حتی این روزگار لعنتی. که دیوار به دیوار من است. حس می کنم وقتی که غمگینم. بر غصه هایم، بلند. بلند ، می خندد! تراوشات ذهن پریشان ٠ Ƹ Ӝ Ʒ دل آرام Ƹ Ӝ Ʒ ٠. مرا خیال تو، بی خیال عالم کرد. تا یار در آغوش نگیرم ، نگرانم. خانه نشین خاطره ها. ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ اما ساده می مانمساده میمیرم. که چه آرامشی دارد این. برای خوشایند کسی نمی نویسم. رخی پژمر...

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - لرزش یک برگ___

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1102/لرزش-یک-برگ___

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . به موهایت شانه می کشی ،. باران می شود . به چشمهایت س رمه ،. آفتاب می شود . به گونه هایت برگ گل ،. مهتاب . . به لبهایت دیگر دست نزن. تراوشات ذهن پریشان ٠ Ƹ Ӝ Ʒ دل آرام Ƹ Ӝ Ʒ ٠. مرا خیال تو، بی خیال عالم کرد. تا یار در آغوش نگیرم ، نگرانم. خانه نشین خاطره ها. ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ اما ساده می مانمساده میمیرم. که چه آرامشی دارد این. برای خوشایند کسی نمی نویسم. فقط من را می نویسم،. می خواهم من باشم،. اجازه دهید من بمانم. تکه های دل من اند این شعرها. ع شق م ט ب ...

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - این دست و ساز و شعر نا کوک .....

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1096/این-دست-و-ساز-و-شعر-نا-کوک-

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . این دست و ساز و شعر نا کوک . موسیقی نگاهت ذوق شمعدانی هایم را پشت پنجره ی نبودنت دوبرابر می کند! از تو چه پنهان ، به. اندازه ی تمام نبودنهایت،. سطر تحمل آوازهای شکسته ی گلویم را به آب و غزل ،. چند قافیه شعر سپید. برای روز مبادای بودنت عادت داده ام. کمی صبور باشی ملودی لکنتم را برایت هجا هجا می نوازم تا. روی سیم های خالی بی پرستو ،. چند میزان ، تنهایی ام را به صدای بلند بشنوی.بعد می بینی درالکن. ترین ترانه ی من ،. زخم ها از تو می گویند. قصه هايم و...

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - بنویس جانم؛ بنویس.

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1112/بنویس-جانم؛-بنویس-

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . باید یک مرد پیدا شود بیاید در میان وسایلم بگردد و کنکاش کند،. یک مداد سیاه بیرون بکشد، بتراشد تیز که شد و آماده ی نوشتن. دستم بدهد و امر کند: بنویس. بنویس تا نوشتن از یادت نرفته، بنویس تا کلمات ت سخت تر ازین نگشته اند،. بنویس تا واژه در دلت نمرده است،. بنویس که من به تنهایی قد تمام مخاطب های داشته و نداشته ات می خوانمت،. بنویس تا قلم هست و کاغذ بنویس، واج را واژه کن،لق لقه های ذهن را لغت. تراوشات ذهن پریشان ٠ Ƹ Ӝ Ʒ دل آرام Ƹ Ӝ Ʒ ٠. تا از چهار طرف.

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - نقطهــ ـــ .

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1101/نقطهــ-ـــ-

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . نمی دانم چقدر فراموش کنم، اینقدر فراموش کنم. که یادم بیاید من هم حس هایی داشتم، بی دلیل، بی خودی،. می خواستم که یادم نرود که گهگداری یادم بیاید که روزهایی بود،. شب بود، سیاه و کور بود، دور بود ولی بود،. من از پشت این کیبورد، حروف، واژه به منحنی افتاده روی لب هایت لبخند می زدم. چقدر نمی دانم فراموش کنم که یادم بیاید. که اینقدر فراموش کردم خودم را یا شاید هم تکه هایی که تکه تکه افتاده است،. ولی همه شان را باید یادم برود، بروم، باید آلزایمر بگیرم.

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - خانه نشین خاطره ها

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1108/خانه-نشین-خاطره-ها-

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . خانه نشین خاطره ها. این صدای ساکت و ممتد ، مغموم ترین ترانه ی تحمل من است. این ترانه ی مبهم من ، آشنای تو نیست؟ چرا از تمام جاده ها فقط پیغام سفر می آوری؟ چرا برای چند لحظه نمی نشینی تا با طواف چشمانت ،. سپید پوش یاس ها و آینه ها شوم؟ بنشین تا از خواب سیب. و پروانه برایت واژه بچینم. جرعه ای نگاه به گلوی شعرهایم تزریق کن . کمی غزل در کافه تخیل من بنوش تا طعم سپید آرامش و آیینه بگیرم. بنشین تا بگویمت خانه نشین خاطره های نیمه شب تو بودن یعنی چه.

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - از تو، تا تن کاغذ...

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1100/از-تو،-تا-تن-کاغذ-

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . از تو، تا تن کاغذ. دلی کنار پنجره نشسته زار می زند. و خواب دیده ام شبی مرا کنار می زند. غروب ها که می شود خیال چشم های تو. تو رادوباره در دل شکسته جار می زند. یکی نگاه می کند یکی گناه می کند. یکی سکوت می کند یکی هوار می زند. و عشق درد مشترک میان ماست با همه. کسی که شعر گفته یا کسی که تار می زند. درست مثل بازی گذشته های شاعری. که جای سنگ وگل به دوستش انار می زند. خدا کند به وعده اش وفا کند که گفته بود. شبی مرا به جرم عشق خویش دار می زند. با دقايق ...

paanjereh.blogfa.com

╬═♥╬ پنجره ╬♥═╬ - تنـــــــــهــــــــــای

http://www.paanjereh.blogfa.com/post/1106/تنـــــــــهــــــــــای

دستم را نمیتوانند بخوانند.دستهای من شعر منتشر نشدهی توست . شاعری . . صدای قدم هایش را تا صبح ،. زیر لب سوت می زند . شهر تمام می شود ،. تراوشات ذهن پریشان ٠ Ƹ Ӝ Ʒ دل آرام Ƹ Ӝ Ʒ ٠. مرا خیال تو، بی خیال عالم کرد. تا یار در آغوش نگیرم ، نگرانم. خانه نشین خاطره ها. ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ اما ساده می مانمساده میمیرم. که چه آرامشی دارد این. برای خوشایند کسی نمی نویسم. فقط من را می نویسم،. می خواهم من باشم،. اجازه دهید من بمانم. تکه های دل من اند این شعرها. که دست به دست می روند. تا از چهار طرف. به سمت تو پرواز کنم.