shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1390/11/8
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. وقتی داشتم واسه همیشه میرفتم. چمدونمو دارم می بندم. بایه طرح کهنه از دلخوشیام. باورم نمیشه باید برم و. دیگه هیچ وقت به دیدنت نیام. تو که میشناسی منو بهم بگو. مگه میشه این همه ساده برم. با تموم جاده ها عطر تو هس. بگو باید از کدوم جاده برم. شایدم دوباره باید از همون. جاده ای که تک و تنها اومدم. تک و تنها برم و یادم بره. واسه ی چی دل به این جاده زدم. چمدونمو باید می بستم. واسه رفتن از همون روزی که. تو با طعنه هات میگفتی عشقت. برای هیچ ...
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1390/11/15
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. یک روز زنی با لباسهای کهنه و مندرس و نگاهی مغموم وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست تا کمی خواربار به او بدهد. به نرمی گفت که شوهرش بیمار است و نمی تواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند. صاحب مغازه با بی اعتنائی نیم نگاهی انداخت و محلش نگذاشت و با حالت بدی سعی کرد او را بیرون کند. زن نیازمند درحالی که اصرار میکرد گفت:. آقا شما را به خدا قسم میدهم به محض اینکه بتوانم پولتان را می آورم. زن گفت : اینجاست .
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1391/1/19
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. یادم نبود کاکتوس را نوازش نمی کنند. 1670;هارشنبه ۱۳٩۱/۱/٢۳ ] [ ۳:٠٢ ب.ظ ] [ فاطمه ] [ نظرات . دیدم میثم داره ذره ذره تو اتیش میسوزه. تو کوچه بودم که یه دفعه دیدم یه جمعیت به سمت خونه داییه خلافکارش میرفتن جلوی همه جمعیت پلیسا بودن منم دنبال جمعیت رفتم. من داد زدم پس بدون تو چیکار کنم. احساس ترس داشتم اما.ته دلم اروم بود.میدونم خدا هواسش به ما هست. به همه ی ما.به همه ی کارامون.میدونم خدا جوابشو میده. پس آن رویای دیروزی کجا رفت؟
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1390/12/13
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. چه کنم چی کار کنم تو منو نشناختی. تو ببین به کی به چی عشق منو باختی. چه کنم چی کار کنم تو منو نشناختی. تو ببین به کی به چی عشق منو باختی. برو که بی حقیقتی، تو قلب من جات نیست. اونقد از تو دور شدم، که دیگه پیدات نیست. تو رفیق نا رفیق چه بد شدی ای وای. خونه آتیش زدن و بلد شدی ای وای. برو که بی حقیقتی تو قلب من جات نیست. اونقد از تو دور شدم که دیگه پیدات نیست. هوای تازه تر می خوام عاشق اون بنفشه هام. تو نگاه نرگسها شراب شیراز نیست.
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1390/12/6
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. من تو فکر چیم اون تو فکر چیه؟ اگه بخام ازون نامرد بگم اینه که خیلی خوشه با اون هرزه. این منم که فکرو خیال ولم نمیکنه انقد احمقم که با فکر برگشتش اروم میشم. روزای سخت نبودن با تو خلا امیدو تجربه کردم. داغ دلم که بی تو تازه میشد همنفسم شد سایه ی سردم. تورومیدیدم از اونور ابرا که میخوای سرسری از من رد شی. آسمونو بی تو خط خطی کردم چه جوری میتونی انقده بد شی. چه جوری میتونی انقده بد شی. نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره آخر قصه همین شه.
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1390/10/24
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. از همه گذشتم به خاطر تو ، چشمهایم را بر روی همه بستم به عشق چشمهای تو. دیگر قلبم را به کسی ندادم به هوای داشتن یکی مثل تو. گفتم حالا که عهدی بستم و عهدی با من بستی ، وفادار بمانم و عشقم را به تو ثابت کنم. گفتم حالا که دوستت دارم و تو نیز گفته ای که مرا دوست داری تا نفس دارم با تو بمانم. روزها گذشت… روز و شبم با عشق و محبت های پوچت گذشت. من میگفتم از رویاهایم ، تو میخندیدی به آرزوهایم! 1583;وشنبه ۱...این روزا سعی میکنم درس بخونم امتح...
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1390/10/17
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. ز ته دلم بود بهتره بگم از ته دلمون. دیشب تا ساعت 3بیدار بودیم نمیدونم چرا بحثمون باز شده بود به گذشتمون به اون زمانا که خیلی غم داشتیم خیلی . به اون زمانا که بچه بودیم.هرچقد دلمون پاک بود همون قدم غم داشتیم. داشتیم تعریف میکردیم که خواهرم شرو کرد به گریه. منم گریه کردم. بهش گفتم بعد این همه غم دلم یه زندگی اروم میخواست اما نشد. ولی همون لحظه هردومون احساس کردیم که خدا منتظره که ما دعا کنیم فقط دعا . پس آن رویای دیروزی کجا رفت؟
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1390/10/10
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. یادته اولین بار بود که میخاستیم بریم بیرون باهم دوتایی. چقد خوشحال بودی باورت نمیشد قرار بود وقتی خواستم برم کلاس زبان منو برسونی وای اونروز خیلی استرس داشتم اولین بار بود که میخاستم از نزدیک ببینمت به خودم رسیده بودم با ادکلن دوش گرفته بودم بعد همو دیدیدم نشستم صندلی عقب ماشین بعد ازم خواستی تا بیام جلو بشینم اومدم جلو نشستم. چی شد که عاشقت شدم. تو راه خونه گم شدم. بعد از خدا حافظی مون. از عشق تو مجنون شدم. چی شد که عاشقت شدم.
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/posts
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. صدای خنده ی خدا را میشنوی؟ به انچه تو محال میپنداری میخندد. خدایا بخند.خواهش میکنم.بگو که فکرام اشتباست بگو که میثم جواب بدیاشو پس میده.بگو زندگی ارومی نداره.بگو. 1662;نجشنبه ۱۳٩۱/٢/٧ ] [ ۳:٥٤ ب.ظ ] [ نظرات . یادم نبود کاکتوس را نوازش نمی کنند. 1670;هارشنبه ۱۳٩۱/۱/٢۳ ] [ ۳:٠٢ ب.ظ ] [ نظرات . دیدم میثم داره ذره ذره تو اتیش میسوزه. من داد زدم پس بدون تو چیکار کنم. به همه ی ما.به همه ی کارامون.میدونم خدا جوابشو میده. تو نگاه نرگسها...
shaparakf.persianblog.ir
اینجا خونه احساساته منه....
http://shaparakf.persianblog.ir/1390/11/1
اینجا خونه احساساته منه. تنها یک چیز میدانم.و ان این است که هیچ نمیدانم. میدونی منظورم چه دروغاییه؟ ازین دروغا که یه زندگی رو بهم میزنه ازین دروغا که تو میفگفتی یادته؟ ازین دورغا که مامانت میگفت بابات میگفت خواهرت میگفت برادرت میگفت. همه. چقد سخته چقد سخته بدونی اونی که سرش قسم میخوردی جلوت وایساده داره با دروغاش خامت میکنه چقد سخت تره تو بدونی داره دروغ میگه اما نمیتونی بهش بگی. اخ خدای من.واقعا که دروغگو دشمن خداست. چرا سعی نکردی واقعا خوب باشی؟ تو رفتی بیرون.من تو خونه تنها بودم تا خود صبح.بهم...تصورت...