roozha.mihanblog.com

sh49h4739h.mihanblog.com

شـــــعر و تــرانــــــه

http://sh49h4739h.mihanblog.com/page/3

آهنگ سعید شهروز عزیز [شب و شعر و ترانه , ]. ستاره هنوز بیداری بازم امشب خواب نداری. نكنه تو هم مثل من عاشقی چشم انتظاری. نكنه تو هم تو شبها خسته از غبار جاده. خواب مهتاب و میبینی كه میاد پای پیاده. نكنه هجوم ابرا تو رو هم از ما بگیره. ستاره برای بودن دیگه فردا خیلی دیره. حالا كه خورشید طلسم قلعه ی سنگی خوابه. تو نگو عشقا دروغه تو نگو دنیا سرابه. با كدوم بهونه باید شب و از تو كوچه دزدید. گل سرخ عاشقی رو به غریبه ها نبخشید. ستاره همه غروبم پیشكش ناز تو باشه. تو بمون تا چشمای من با سپیدی اشنا شه. عمومی , ].

parastoo-joon.blogfa.com

همه چی...شاید هنری -

http://www.parastoo-joon.blogfa.com/post-19.aspx

همه چی.شاید هنری. برای ادم های هنرمند.بی هنر.کم هنر.نصفه هنر.خلاصه برای هر سلیقه ای. سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت. سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر. یکسال بعد از مرگ او سروده است. در عالم خیال به چشم آمدم پدر. در این هنگا...

ya5ia.mihanblog.com

ای کاش .... !! - مطالب شهریور 1384

http://ya5ia.mihanblog.com/post/archive/1384/6

گفت و گو با خدا. دوشنبه 28 شهریور 1384. در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو میکنم. خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟ من در پاسخش گفتم:اگر وقت دارید. وقت من بی نهایت است. در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم:چه جیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد: کودکی شان. اینکه انها از کو دکی شان خسته می شوند عجله دارند که بزرگ شوند. اینکه انها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول بدست اورند. اینکه با اضطراب به اینده می نگرند. و حال را فراموش میکنند. دست های خدا دستانم را گرفت. ایا چیز دیگ...

ya5ia.mihanblog.com

ای کاش .... !!

http://ya5ia.mihanblog.com/page/2

سه شنبه 8 شهریور 1384. خانمی ۳ پیر مرد جلوی درب خانه اش دید :. شما را نمی شناسم ولی اگر گرسنه هستید بفرمایید داخل! اگر همسرتان خانه نیستند، می ایستیم تا ایشان بیایند! همسرش بعد از شنیدن ماجرا گفت: برو داخل دعوتشان کن! بعد از دعوت یکی از آنها گفت: ما هر ۳ با هم وارد نمی شویم . خانم پرسید : چرا؟ یکی از آنها در پاسخ گفت: من ثروتم، آن یکی موفقیت و دیگری. حال با همسرتان تصمیم بگیرید کداممان وارد خانه شود! بعد از شنیدن، شوهرش گفت:. را به داخل دعوت کن. شاید خانمان کمی بارونق شود! همسرش در پاسخ گفت: چرا.

ya5ia.mihanblog.com

ای کاش .... !! - مادر

http://ya5ia.mihanblog.com/post/6

دوشنبه 14 شهریور 1384. كودكی كه آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید :. می گویند كه شما مرا به زمین می فرستید اما من به این كوچكی و بدون هیچ كمكی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد :. از میان تعداد بسیاری از فرشتگان ، من یكی را برای تو در نظر گرفته ام او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد كرد. اما كودك هنوز مطمئن نبود كه می خواهد برود یا نه! اما اینجا در بهشت ، من هیچ كاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من كافی هستند . خداوند لبخند زد :. كودك ادامه داد :.

vaman.mihanblog.com

و من .... - مطالب من

http://vaman.mihanblog.com/post/author/179797

و من می نویسم. جمعه 14 آبان 1389 22:13. آری با من بود. پنجشنبه 28 مرداد 1389 21:39. این روزها می خوانم. هیچ کاری نمی کنم. فقط کار می کنم که فکر نکنم. که بینم و کسی هم مرا نبیند. همش در دلم بلند دااااااااااااااااااااااااااااااااد می زنم:. پنجشنبه 24 تیر 1389 22:25. آمدم که 1 کار جدید بکنم. از همه چیز بگم و از شما هم بپرسم. می خواهم نقد بلاگ هم راه بندازم. بی خواب می شوم و عذاب های شبانه ام را داستان سرایی می کنم برایتان. حالا بگویید ببینم شما هم عذاب می کشید در بی خوابی هایم؟ شنبه 14 فروردین 1389 23:22.

manodelam.blogfa.com

تنهـــــــایی نمنــــــاک من -

http://www.manodelam.blogfa.com/post-57.aspx

بنویس مرا، باهم.و نه تن ها، که تنها. به پروردگار که چاهار قدم آن سوتر جهنم بود برایم، البته الانش هم هست. باید یک جوری همه چیز را جفت و جور کنم که بتوانم زودتر چترم را بردارم و بزنم به جاده ی خیس تنهایی ام، بدون اینکه کسی بفهمد بر من چه گذشت که بی صدا تنهاتر شدم! شاید همین قدر که دوست داشتنی می نمایم بی لیاقت هم باشم! لحظات قشنگی که تو را با خودشان بردند، من را هنوز همانجا کنار در نگه داشته اند و دارند گرمای تنم را از زیر این همه لباس می دزدند! چقدر سخت است سربسته درددل کنی و هیچ کس نفهمد چه می گویی.

manodelam.blogfa.com

تنهـــــــایی نمنــــــاک من

http://www.manodelam.blogfa.com/8509.aspx

بنویس مرا، باهم.و نه تن ها، که تنها. به پروردگار که چاهار قدم آن سوتر جهنم بود برایم، البته الانش هم هست. باید یک جوری همه چیز را جفت و جور کنم که بتوانم زودتر چترم را بردارم و بزنم به جاده ی خیس تنهایی ام، بدون اینکه کسی بفهمد بر من چه گذشت که بی صدا تنهاتر شدم! شاید همین قدر که دوست داشتنی می نمایم بی لیاقت هم باشم! لحظات قشنگی که تو را با خودشان بردند، من را هنوز همانجا کنار در نگه داشته اند و دارند گرمای تنم را از زیر این همه لباس می دزدند! چقدر سخت است سربسته درددل کنی و هیچ کس نفهمد چه می گویی.

manodelam.blogfa.com

تنهـــــــایی نمنــــــاک من -

http://www.manodelam.blogfa.com/post-61.aspx

بنویس مرا، باهم.و نه تن ها، که تنها. نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۸۵ساعت 9:0 توسط سمیرا. صدایش نخ نما و چرک. من از اینجا رفته ام. کجا را می خواهید آقا؟ بهانه هایی برای بودن. تنها ترین تنها.سمانه. پسر افسانه ای گم شده.مانی. چی شده اون همه احساس اینو هرگز نمی دونم. من و تو و یه دنیا. سوگند به اشک یخ زده. چینی نازک تنهایی من. یک جرعه زندگی.علی. دلی که پا بند تو بود از تو و عاشقی برید.پری. آهنگ سازی و تنظیم حرفه ای.

manodelam.blogfa.com

تنهـــــــایی نمنــــــاک من -

http://www.manodelam.blogfa.com/post-63.aspx

بنویس مرا، باهم.و نه تن ها، که تنها. طرح صدایت را نقش زدم بر خاکستری کاغذی از همان روزها.فکر میکنم شبیه شده، مثل خودت بیرنگ. نوشته شده در یکشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۸۶ساعت 14:13 توسط سمیرا. صدایش نخ نما و چرک. من از اینجا رفته ام. کجا را می خواهید آقا؟ بهانه هایی برای بودن. تنها ترین تنها.سمانه. پسر افسانه ای گم شده.مانی. چی شده اون همه احساس اینو هرگز نمی دونم. من و تو و یه دنیا. سوگند به اشک یخ زده. چینی نازک تنهایی من. یک جرعه زندگی.علی. دلی که پا بند تو بود از تو و عاشقی برید.پری.